| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
| 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
| 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
| 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
| 28 | 29 | 30 | 31 |
این که یکی راحت ازت بگذره و بیخیالت بشه، سخته...
اما کنار اومدن با این مسئله یه قدرت میخواد و این که بالاخره شدنیه
این که تو رو با کاراش به اوج سردی و بی میلی برسونه و تو بری وجلوی چشمات ببینی حتی تلاشی برای موندنت نمیکنه، سخته...
روزا و شبا اشکی به چشمت میاد ولی عاقبت این حس و حال تموم میشه
از همه ی اینا سخت تراینه که تازه با عمق وجودت میفهمی با این رفتارا در طول اون دو سال و چند ماه گذشته هم حتی جایگاهی توی زندگیش نداشتی... این که بفهمی در چه حدی بودی براش دردناک تره و قابل تحمل نیست اما خدا خودش بازم کمک میکنه و درست میشه... این روزا و این حس و حالای سخت و ناراحت کننده میگذرن و برمیگردی به زندگی خوب خودت...
پروسه ی بعد از جدایی، دوره ی نقاهتش... کاملا طبیعیه و باید بگذره
کاش فقط زود بگذرن...
یه موقع هایی یه چیزایی ناخودآگاه درمورد طرفت میبینی که درست بودن کارت و جدایی رو برات پررنگ میکنه...
میبینی با کیا سر و کله میزنه میبینی برای کیا وقت میذاره که اگه پنج دقیقه از اون وقتا رو برات میذاشت بازم میشد سکوت کرد و راضی بود...
بعضی وقتا با خودم میگم لعنتی تو که هیچ جای زندگیت واسه من نبود، چرا موندی این همه؟ چرا هر بار میرفتی برمیگشتی؟!
و از یه طرفم به خودم میگم احمق تو اجازش دادی بره و برگرده و اینو تکرار کنه...
ناراحتم
بابت همه چیز... بابت هر اتفاقی که افتاده... بابت هر روزم که هدر رفت... بابت این که تموم شدم به خاطرش
به خاطر کسی که نه ارزش برام قائل بود نه وقت میذاشت نه اهمیت میداد بهم....
امیدوارم روزی این حال بدم از بین بره
یعنی میشه؟ یعنی این ناراحتیا تموم میشن؟!
ای خدا!!!!!
تنها کسی هستی که ازت میخوام قدرتتو نشون بدی...
تنها کسی هستی که دارمت... توی این واپسین روزا و احوال...
+++++++++++++++++++++++
مراقب قلب ها باشیم،
هیچ چیز آسان تر از قلب
نمی شکند.
((ژان پل سارتر))