ماه دنیای من

حالــــَم خـوب اَست این روز هــــایم را دوست دارم ..!

ماه دنیای من

حالــــَم خـوب اَست این روز هــــایم را دوست دارم ..!

88

از یکنواخت پیش رفتن زندگی متنفرم

از این که هیچ اتفاقی رخ نمیده و نزدیک 4 ساله زندگی و روزگار خیلی روتینوار دارن پیش میرن بیزارم

خستم، کم آوردم... ته زندگی قراره چی بشه؟ 

از زندگی از روزگار که مشخصه آیندشم آش دهن سوزی نیست خستم

دلم میخواد یه مدت عمیییییییییییق بخوابم بعد بیدار بشم و حتی برام مهم نباشه این مدت چی گذشته 

حتی از شب خوابیدن و صبح بیدار شدنم خستم 

اوف امان از زندگی  

کاش تموم بشه 

کاش واقعاً زندگی برای همیشه تموم بشه 

:-( 

هی روزگار مسخره...  

واقعاً هیچی خوب نیس

کاش یه اتفاق بزرگ و خوشحال کننده رخ بده

4 ساله دلم میخواد یه طوری بشه 

یه اتفاق عالی رخ بده اما هییییچییییییی به هیچیییییییی

دمت گرم روزگار... 

دمت گرم پروردگار.... 

حتی جنگم بشه برام مهم نیست. حتی بمب روو سرمون بریزن مهم نیست. 

والا... زندگی که انقد بیخود و عادی میره جلو، همون بهتر که تموم بشه

:-(

با حرکتِ سر می گوید نه

با قلب اش می گوید بله

به هر چه که دوست دارد می گوید بله

به معلم می گوید نه

از جایش بلند می شود

هر چه سوال است از او می پرسند

ناگهان می خندد

همه چیز را پاک می کند

هر چه عدد و کلمه ست

هر چه تاریخ و اسم

و هر چه جمله و بند

همه چیز را پاک می کند

بدون توجه به تهدیدهای معلم

و یا هو کشیدن های بچه درسخوان ها

با گچ هایی همه رنگ

روی تخته سیاهی از بیچارگی

خوشبختی را ترسیم می کند


((ژاک پره ور))

87

چون جاده به زخم رفتن آراست مرا

یک سینه تپش ، نفس نفس کاست مرا

این بود تمام ماجرای من و او

می خواستمش ولی نمی خواست مرا


((ایرج زبردست))