ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
فردا 1 تیر 1397 شروع میشه
فصل گرما
فصلی که میتونه, پر از خاطره باشه
فصلی که ممکنه اتفاقای خیلی خاص و بزرگ واسه ی تک تکمون و زندگیامون رخ بده و دلمونو شادکنه یا حتی غمگینمون کنه...
هیچی معلوم نیست.
کسی از آینده خبر نداره
نمیدونیم چی میشه... کی میاد، چی میگه، چی نمیگه وحتی کی میره
خلاصه این که روزای اسرار آمیزی پیش روو داریم...
امیدوارم اتفاقی عالی رخ بدن واسمون
خاطره های خوشی به جا بمونه از این تابستون گرم...
تلاشمون بیشتر بشه واسه رسیدن به اهداف و مسیر پیش روو
الهی بشه هر چی ته دلمون هست
الهی خواست خدا با خواسته ی قلبیمون واسه یه بارم که شده یکی بشه...
امروز رفته بودم آرایشگاه، سه تا عروس داشت.
ایشالا که خوشبخت بشن. موقع بیرون اومدن، داماد یکی از عروسا اومده بود دنبالش... به نظرم داشت حس خاصی رو تجربه میکرد. نمیدونم شایدم عادی بود براش و من خیلی این حس و حالا رو گنده میکنم
اما دلم خواست کاش میتونستم واسه یه روزم که شده داماد بشم و تجربه کنم که منتظر عروس بودن چه حسی داره. و شایدم یه روزی عروس شدم و فهمیدم منتظر داماد بودن چه حالی داره..
نمیدونم والا
این روزا همه چیز برام غیرممکن به نظر میرسن. اما خدا بزرگه
عاقبت یه طوری میشه
ولی واقعاً از ته دلم واسه هرچی عروس و داماد توی این روزاست آرزوی خوشبختی میکنم
الهی که همیشه کنار هم، بهترین لحظه هاشونو سپری کنن و قدر همدیگه رو بدونن...
الهی که زندگیا بهترازاین بشه...
الهی آمین... :)
آنجا را نمیدانم اما،
اینجا تا پیراهنت را سیاه نبینند
باور نمی کنند
چیزی از دست داده باشی.
((شاملو))