-
101
جمعه 22 شهریور 1398 00:09
هی میشینم سریال عطر عشق میبینم هی دلم واسه جان میره هی به شرایط صنم غبطه میخورم که جان این همه دوسش داره و عاشقشه... بعضی وقتا اصلا قانع نمیشم که این همه دوس داشتن فقط میتونه توی فیلما باشه... منم دلم میخواد از همین مدل عشقا گیرم بیاد. همین قدر عمییییییییق همینقدر جذاااااااب وهمینقدر محکم وگرم. اصن یکی مث جان میتونه...
-
100
چهارشنبه 20 شهریور 1398 14:27
شده تا حالا دلتون بخواد زندگیتون تموم بشه؟ من دیگه واقعاً دلم میخواد همه چیز تموم بشه... دلم نمیخواد سال 99 رو ببینم... حتی پاییز 98 ...دلم میخواد از خیلی چیزا بگذرم و برم خیلی دلم میخواد دیگه فقط خواب به خواب برم میخواهی دلتنگت نباشم انگار که بخواهی شیروانی های "رشت" خیس نباشند! انگار که بخواهی زمستان های...
-
99
جمعه 15 شهریور 1398 12:46
دوهفته ی دیگه تابستون 98 هم تموم میشه و به تاریخ میپیونده... مهم اینه که ما چقد تونستیم توی این مدت مفید باشیم راستش یه مدته فکرم مشغوله.... در مورد دوست و دوستی شاید واسه خیلیا امر مقدسی باشه و حتی جونشونم توی این راه بذارن اما من حقیقتا این مدلی نیستم. دوستی و رفاقت برام حدی داره. اول این که از یه سنی متوجه شدم...
-
98
جمعه 1 شهریور 1398 14:42
یکی دو هفته ای میشه که دارم در حین گرمای هوا، نسیم و بوی پاییز رو حس میکنم و میفهمم. دیگه کم مونده تا بهش برسیم. دقیقاً از همین هفته ای که گذشت عجیب استرس شروع شدن مدرسه ها رو داشتم. توی دوران مدرسه چه ابتدایی چه راهنمایی و چه دبیرستان، هیچوقت نگران باز شدن مدرسه نبودم. استرس درس خوندن نداشتم اما امسال عجیبه که بعد از...
-
97
جمعه 18 مرداد 1398 15:58
این همه با هم بیگانه این همه دوری و بیزاری به کجا آیا خواهیم رسید آخر ؟ و چه خواهد آمد بر سر ما با این دلهای پراکنده ؟ بنشینیم و بیندیشیم! ((هوشنگ ابتهاج))
-
96
سهشنبه 1 مرداد 1398 13:27
باورم نمیشه تیر تموم شده انقدری که هوا گرم بود و البته هنوزم هست، واقعاً فکر میکردم تا ابد تابستون موندگاره و نمیگذره خدا رو شکر که تموم شد... تحمل این همه گرما رو ندارم... والااااا این هفته هر روزش به طریقی بیرون بودم.. خسته شدم سر دردر گرفتم هوای گرم خیلی اذیتم کرد اما بازم خدا رو شکر که به کارام رسیدم.... شروع...
-
95
یکشنبه 16 تیر 1398 00:02
عاشقی کردیم یا نه؟ عاشقی میکنیم یا نه؟ نمیدونم اما دلم یه چیزایی رو میخواد... الهی که بشه و به خواست قلبیم برسم... کسی که اشتیاق کافی برای ریسک کردن نداشته باشد هیچ کاری در زندگی از او ساخته نیست ((محمدعلی کلی))
-
94
دوشنبه 10 تیر 1398 00:13
دیروز که 9 تیر بود، بهمون خبر فوت رسید. باورش سخت بود اما اتفاق افتاد و مارو ناراحت کرد. این بنده خدا چند سال پیش زنش فوت کرده بود. با خودم گفتم به نظرم مرگ وصال واقعیه... الآن دیگه به همسرش بعد از چند سال دوباره رسید و بعد از مرگ اتقاق دیگه ای رخ نمیده که جدا بشن... خوش به حالشون... روزگاری شده که حتی حسرت حال مرده...
-
93
شنبه 1 تیر 1398 21:28
تابستون فصل سر زدن به هر سووووووو به کوهستان،به جنگل مثل آهوووو کسی این شعر قشنگ رو یادش هست؟ یه نوستالژی زیباااااا با کلی حال و هوای تابستونی و خوش گذرونی من همون موقع ها که پخش میشد عاشقش بودم حس خوبی بهم دست میداد... خنکای هندونه و بوی خوبش میومد سراغم... خلاصه که تابستون شروع شده، الهی که روزای خیلی خوب و عالی در...
-
92
یکشنبه 26 خرداد 1398 23:38
هفته ی آخر بهار 98 داره سپری میشه خوب یا بد ،داره میگذره و میره جلو هی میخوام از ناله هام کم کنم، هی میگم نه همه چیز درست میشه، هی میخوام خوب و آروم با یه عالمه فکر مثبت باشم، اما متاسفانه چیزایی که دارم میبینم یا میشنوم دارن داغ میذارن روو دل و جیگرم باعث میشن همه ی حس و حال خوب از بین برن، فکرای بد بیان سراغم. بعضی...
-
91
جمعه 17 خرداد 1398 00:08
حالم خوب نیس... درونم خوش نیس 7 ساله که روبه راه نیستم... دلم گرفته، خستم، سعی میکنم شاد باشم و لحظه های کوچیک و خوش واسه خودم درست کنم اما عمیق خوشحال نیستم، عمیق دلخوش نیستم... عمیق حالم خوب نیس... خوب بودن حالم یه چیز سطحیه، موقته ... کاش واقعاً زندگی تموم بشه، کاش این همه صبر و تحمل کردن توی هر زمینه ای به پایان...
-
90
جمعه 10 خرداد 1398 22:37
موجوداتی هستیم که عادت میکنیم یه عده عادت کردن رو خوب میدونن و دوس دارن یه عده میگن عادت باعث میشه ساکن و راکد بمونی و بعضا درجا بزنی... همین حالا داشتم فکر میکردم چقد عادت کردم به یه سری مسائل... به چیزایی که شاید اگر پای عشق و علاقه در میون نبود انقد راحت کنار نمیومدم باهاش... عادت کردم به ابراز احساسات یهویی و از...
-
89
جمعه 3 خرداد 1398 10:50
دیروز یه سری حرفا زدیم حرفایی که خیلی زیاد حدس میزدم بیان بشن و عاقبت همین اتفاق افتاد... تصمیمایی گرفته شد هر چند سخت اما بنا رو بر این گذاشتم که هر چی پیش بیاد خیره و من هر چقدر بجنگم و مقاومت به خرج بدم، واقعاً با خواست و حکمت خدا نمیتونم مخالفت کنم. ترجیح دادم بذارمش به پای حکمت و سرانجام کار رو سپردم دست همون کسی...
-
88
چهارشنبه 18 اردیبهشت 1398 23:00
از یکنواخت پیش رفتن زندگی متنفرم از این که هیچ اتفاقی رخ نمیده و نزدیک 4 ساله زندگی و روزگار خیلی روتینوار دارن پیش میرن بیزارم خستم، کم آوردم... ته زندگی قراره چی بشه؟ از زندگی از روزگار که مشخصه آیندشم آش دهن سوزی نیست خستم دلم میخواد یه مدت عمیییییییییییق بخوابم بعد بیدار بشم و حتی برام مهم نباشه این مدت چی گذشته...
-
87
سهشنبه 10 اردیبهشت 1398 23:21
چون جاده به زخم رفتن آراست مرا یک سینه تپش ، نفس نفس کاست مرا این بود تمام ماجرای من و او می خواستمش ولی نمی خواست مرا ((ایرج زبردست))
-
86
چهارشنبه 7 فروردین 1398 21:20
دوشنبه و سه شنبه روزای خوبی واسه شیراز نبودن... پر از ناراحتی و دل گرفتی بود حال دل خیلیا این روزا خوش نیست دلم نمیخواست اولین پستمو توی سال 98 اینجوری بذارم چقد پارسال دعا کردم واسه 98 که عالی باشه امیدوارم که این اتفاقا فقط مال همین یکی دو هفته باشه و از فردا همه چیز واسه تمام مردم سرزمینم توی هر نقطه ای از این خاک...
-
85
چهارشنبه 29 اسفند 1397 21:51
این آخرین پست سال 97 هس... خیلی خستم اما میخوام خستگیمو بذارم واسه 97 عزیز و با انرژی و پر قدرت و خوشحالی بپرم توو 98 ...به امید خدا امیدوارم که سال 98 یکی از بهترین سالهای زندگی و عمرم باشه دلم میخواد که توی این سال جدید به خواسته های قلبیم برسم و امیدوارم که خواست خدا با خواست از ته قلبم یکی باشه الهی آمین سال نو...
-
84
سهشنبه 14 اسفند 1397 14:54
کم کم داره بوی نوروز و بهار میاد کم کم داره حس و حال خوابیدن و چرت زدن وقت و بی وقت بر من مستولی میشه :) خدا رو شکر.. .خوبه که روزا میگذرن و زندگی پیش میره و خوبه که روز جدید و سال جدید در انتظارمون هست .. امیدوارم که به حق همین لحظه ها ،زندگی هممون رو به راه بشه الهی آمین .. از آدمهای پر توقع فاصله بگیر اینها مقیاست...
-
83
جمعه 10 اسفند 1397 21:53
یه فکر بد و حس ناراحتی که این روزا بیشتر از همیشه درگیرش شدم اینه که مدام فکر میکنم، نه فکر نمیکنم مطمئنم که بود و نبودم براش مهم نیست. اگر نباشم، اگر روزی همه چیز تموم بشه یا حتی اگر روزی بمیرم، خیلی عادی به زندگیش ادامه میده این مورد بی تفاوتی یکی از اون مورداست که روانشناسا مدام در موردش حرف میزنن اما من خودم همه...
-
82
جمعه 10 اسفند 1397 21:39
امروز خسته بودم... از صبح تا همین الآن خستم. جسمی نه.. .فقط روحی خستم از بابت همه چیز حتی این زندگی بعضی وقتا یه سری فکرا مث خوره مغز منو میخوره و حالمو دگرگون میکنه .میدونم نباید اجازه بدم به این جور فکرا ولی خب نمیشه یهو خودشون میان میدونین کلا از روانشناسا حرصم میگیره مدام دارن نسخه میپیچن واسه ملت که توی رابطه...
-
81
چهارشنبه 1 اسفند 1397 11:08
باورم نمیشه 97 داره تموم میشه سالی که عجیییییب بود و کلی اتفاق با خودش داشت. اتفاقای قشنگ و گاهی ناخوشایند... خلاصه که داره تموم میشه حسی که به 98 دارم عجیبه. یه حس گرم و محکم. فکر میکنم 98 عین کیک شکلاتی گرم و تازه و خوشمزه باشه. همونقدر لذتبخش همونقدر دوس داشتنی.. .اصن از ترکیب 9با 8 خوشم میاد. به امید خدا واقعاً...
-
80
چهارشنبه 17 بهمن 1397 23:05
امان از گل نرگس و امان از احساسیت این جانب .. گل نرگس از اون دسته گلایی هست که ایجاد آلرژی میکنه لطفاً یاد بگیریم وقتی خیلی یه گل رو دوس داریم و میخوایم داشته باشیمش، واز قضا گلی هست که ایجاد آلرژی میکنه حتماً از نزدیک ترین گل فروشی نزدیک خونمون بخریم که مجبور نشیم با خودمون ببریم توی مترو و اتوبوس و تاکسی. توی محل...
-
79
یکشنبه 14 بهمن 1397 23:21
من، یک جای دنیا خیلی خوشبختم در چارچوب قاب عکس دونفرهمان! ((نسترن وثوقی))
-
78
پنجشنبه 27 دی 1397 22:47
میتونم با تمام وجودم بگم سرما خوردگی بیخود ترین مریضی دنیاست... این که گلو بسوزه و درد بگیره این که بینی لبریز و سرریز باشه چه درس عبرتی میتونه باشه؟ حالا باز کلیه و قلب و کبد درد بگیرن خراب بشن از اون بابت مریض بشی میفهمی به خاطر استرس و غذاهای چرب و عدم فعالیت به این روز افتادی اما وقتی همیشه خودتو گرم میپوشونی...
-
77
پنجشنبه 20 دی 1397 20:20
بــعد از مــرگم بـه جـای نـــماز وحـشت بـرایم نـــماز بـــــاران بــخوانید مـی خواهم اولـین شـب تـــــنهایی ام را بـا لالایــی بــــاران بـه خـواب ابــدی روم ... ((محمد شیرین زاده)) کاری به مرگ و میر و این چیزا ندارم اما خوابیدن با صدای بارون و بیدار شدن با این صدا یه چیز دیگست یه حالی توو مایه های صدای دلنواز یاره...
-
76
سهشنبه 4 دی 1397 08:37
شب یلدا هم گذشت... آذر تموم شد وپاییز رفت که خودشو واسه یه سال دیگه آماده کنه.. .خدا پشت و پناهش امسال شب یلدای خوبی نداشتیم. اصن از سه شنبه ی پیش تا دیروز هیچی خوب پیش نرفت. مسافرت ضروری با کلی نگرانی، موندن خونه ی خواهر واسه یه هفته.. . من به شخصه خیلی برام سخت هست که خونه ی کسی بیشتر از دو روز بمونم .غریبه و آشنا،...
-
75
دوشنبه 26 آذر 1397 08:23
از دیروز صبح تا همین لحظه پرم از گریه و بغض حرفامو رک و پوست کنده نمیتونم به هیچکسی بگم. فکر کنم تهش غمباد میگیرم میمیرم .. خدا هیچ کارش بی حکمت نیست اما ممکنه کاراش بی نتیجه باشن؟ نمیدونم ممکنه یهو وسط راه تصمیمش عوض بشه؟...نمیدونم من الآن گیر افتادم توو بدترین حالت ممکن زندگیم و مجبور شدم تصمیمای سخت و دردناک بگیرم....
-
74
شنبه 24 آذر 1397 22:27
هیچ عروسکی پیر نمی شود دخترها مهربان ترین مادرانند… ((احسان پرسا))
-
73
جمعه 2 آذر 1397 17:41
بالاخره آذر عزیز اومد ماه قشنگ و دوس داشتنی من رسییییید تا دلبریای پاییز بیشتر بشه خدا رو شکر دیروز تا حالا میخواستم پست بذارم و قالب عوض کنم اما فرصت نشد و امروز انجامش دادم. امروز توی راه وسط بلوار یه درخت پاییزی با یه باد شروع کرد به ریختن برگاش.. .و من تا حالا این صحنه رو از نزدیک ندیده بودم. از اول پاییز تا الآن...
-
72
چهارشنبه 23 آبان 1397 21:32
دیروز داشتم به این فکر میکردم که زندگی واقعا جبر مطلقه ممکنه بیاین بگین نه من به اون رشته ای که علاقه داشتم رسیدم یا رفتم سر اون شغلی که آرزوم بوده اما باید بگم همینم در اصل خدا علاقه و آرزوشو توی وجودتون گذاشته ما واقعاً هیچ اختیاری نداریم. حتی حق انتخاب هم باز بین چیزایی هست که خدا سر راهمون قرار داده و انگار در اصل...