دوشنبه و سه شنبه روزای خوبی واسه شیراز نبودن... پر از ناراحتی و دل گرفتی بود
حال دل خیلیا این روزا خوش نیست
دلم نمیخواست اولین پستمو توی سال 98 اینجوری بذارم
چقد پارسال دعا کردم واسه 98 که عالی باشه
امیدوارم که این اتفاقا فقط مال همین یکی دو هفته باشه و از فردا همه چیز واسه تمام مردم سرزمینم توی هر نقطه ای از این خاک هستن خوب پیش بره.. .الهی آمین
امروز از دیدن آسمون صاف و آبی و بدون ابر خوشحال شدم و سرمو گرفتم بالا گفتم :بارون جان ببخشید که به خاطر بی خردی و نابلدی و بی کفایتی یه عده که حتی نمیشه اسمشونو مسئول گذاشت ،از توی پر برکت خواستیم زودتر تموم بشی. ..ما رو ببخش که یه روز دلمون میخواد بباری و نمیای پیشمون و کلی گله میکنیم و یه روز میای پیشمون و سراغمونو میگیری و میباری اما با این وضع و روح و روان پریشون مردم مواجه میشی... تو به دل نگیر .پیش خدا از ما شکایت نکن. بنده های خوبی نبودیم اما یه سری چیزا تقصیر ما نبود ولی بازم کوتاهی کردیم و ساکت شدیم .خودش کم از تقصیر نیس ولی بازم تو ببخش ما رو... :(
ماخودمون به اندازه ی کافی توی شوک هستیم ولی تو مهربونی کن توی یه وقت بهتری ،ملایم و بهاری ببار واسه دلمون. . واسه دل غم گرفته و خاک آلودمون... ببار پاک بشیم.. .
ما همه ناراحتیم این روزا
الهی که خود خدا هوامونو داشته باشه
به حرمت خیلی چیزا خودش مراقبمون باشه
#######
به مرگ
گرفته ای مرا
تا به تبی راضی شوم
کاش می دانستی
به مرگ راضی ام وقتی که
تب می کنم از دوری ات !
((محسن کیوان))
این آخرین پست سال 97 هس...
خیلی خستم اما میخوام خستگیمو بذارم واسه 97 عزیز و با انرژی و پر قدرت و خوشحالی بپرم توو 98 ...به امید خدا
امیدوارم که سال 98 یکی از بهترین سالهای زندگی و عمرم باشه
دلم میخواد که توی این سال جدید به خواسته های قلبیم برسم و امیدوارم که خواست خدا با خواست از ته قلبم یکی باشه
الهی آمین
سال نو همگی مبارک :)
شاد باشید
خسته ام ،
مثل ساعتی زنگ خورده که هر صبح
با سرفه و خمیازه تو را به یاد من می اندازد.
با ده انگشتی ،
که فقط تو را آرزو می کند،
به این در و آن در می زنم
کهکشان
کوه،
دریا
همرنگ مسیرها و راههایی نیست که تو را برده اند.
جوری که درها و پنجره ها،
حتی درخت ها
دستشان به پسین های این دلتنگی نمی رسد.
این تنهایی ،
عجول تر از آنست که انگشت فرو کند
در چشمِ روزشمارهایی
که تو را با بادهای شبانه تخمین می زند.
تو دور از من
من دور از تو
خوش به حال دور دستها!
((سلبی ناز رستمی))
کم کم داره بوی نوروز و بهار میاد
کم کم داره حس و حال خوابیدن و چرت زدن وقت و بی وقت بر من مستولی میشه :)
خدا رو شکر.. .خوبه که روزا میگذرن و زندگی پیش میره و خوبه که روز جدید و سال جدید در انتظارمون هست ..
امیدوارم که به حق همین لحظه ها ،زندگی هممون رو به راه بشه
الهی آمین ..
از آدمهای پر توقع فاصله بگیر
اینها مقیاست را به هم میزنند
و حرمت مهرت را میشکنند
چون آنها حافظه ضعیفی دارند
و خوبیها را زود فراموش میکنند
محمود دولت آبادی
یه فکر بد و حس ناراحتی که این روزا بیشتر از همیشه درگیرش شدم اینه که مدام فکر میکنم، نه فکر نمیکنم مطمئنم که بود و نبودم براش مهم نیست. اگر نباشم، اگر روزی همه چیز تموم بشه یا حتی اگر روزی بمیرم، خیلی عادی به زندگیش ادامه میده
این مورد بی تفاوتی یکی از اون مورداست که روانشناسا مدام در موردش حرف میزنن اما من خودم همه چیزو قبول کردم .همه چیزو نسبت به این شخص پذیرفتم حتی بی تفاوت بودنش .
دوسش دارم... خیلی.. .فکرای بد نسبت به کسی که دوسش داری خیلی ناراحت کننده هستن .وقتی از دستت کاری برنمیاد فقط میتونی ناراحت باشی، این دوره ی غم رو پشت سر بذاری و دوباره به زندگی برگردی .اما نمیخوام به روانشناسا اهمیت بدم که توی این وقتا فقط میگن بیا بیرون و خودتو خلاص کن. عشق و دل این چیزا حالیش نیست. بیخیال هر چیزی... بیخیال حرف هر کسی... همین که هست خوبه. حتی اگر اهمیت نده. تازه اگر این بره و دیگه نباشه ،اهمیت هیچکس به دل نمیشینه چون اونی که باید نیست... چون تو فقط یه نفرو توی دلت داری و بقیه هیچ مفهوم و جایگاهی برات ندارن. حتی اگر حست عاقبت یه روزی بعد از نبودنش دیگه تموم بشه بازم انقد خسته ای از همه چیز که دیگه دل نمیدی ،دل نمیبندی، اعتماد نمیکنی. . وقتی اونی که دلت میخواست نموند، بقیه هم موندنی نیستن .. دیگه هیچی اون ارزشی رو که باید نداره....
دلم و فکرم خیلی پره... خیلی .. .
کاش خالی بشن یا بتونم خالیشون کنم
یا حداقل جون و زندگی من خالی بشه و تمام... :(
من فقط خستم.. .حسااااااابی
امشب دوتا پست گذاشتم چون هیچ راه و هیچ جای دیگه ای واسه تخلیه خودم نداشتم ...
اوففففف
امروز خسته بودم...
از صبح تا همین الآن خستم. جسمی نه.. .فقط روحی
خستم از بابت همه چیز حتی این زندگی
بعضی وقتا یه سری فکرا مث خوره مغز منو میخوره و حالمو دگرگون میکنه .میدونم نباید اجازه بدم به این جور فکرا ولی خب نمیشه یهو خودشون میان
میدونین کلا از روانشناسا حرصم میگیره
مدام دارن نسخه میپیچن واسه ملت که توی رابطه اینجوری باش، اونجوری نباش ،اگر طرف مقابلت اونجوری نبود سریع بیا بیرون و از این حرفا .. نمیدونم حس میکنم کلا شرایط و روحیه و طرز فکر هیچکسو جز خودشون واسه این نسخه ها در نظر نمیگیرن .
مدام لیست میکنن یه سری چیزا رو پخشش میکنن که اگر خواستی با کسی باشی این لیست بلند بالا نباید توی وجودش باشه
شما کلاه خودتو بکن قاضی:توی این جامعه ی غم گرفته کی دیگه اون لیستو نداره ؟بعد تازه هر کسی عاقبت یه عیبی داره دیگه
گل بی عیب خداست ...
بعد جالبه وقتی یکی از اون عیبا رو میبینی میری پیش مشاور بهت میگه صبوری کن .عاقبت نفهمیدیم بیایم بیرون یا صبوری کنیم. .
الله اعلم...
ولی دلم گرفته که این حرفا رو زدم. هم از روانشناسا دلگیرم هم از بنده های خدا هم از خودم هم از زمان هم از روزگار.... هممون به طرز ناعادلانه ای پیچیدیم به هم که همو نابود کنیم .. کاش خدا پادرمیونی کنه . .واسه حالمون ،دلمون ،خواسته هامون و شرایط زندگیمون . ..
من واقعاً خستم .. عجیییییییب خستم ... خدا خودش کریمی کنه واسمون...
از همه جا بوی مهر می آید،
از سمت تو بوی بی مهری …
نسترن وثوقی