ماه دنیای من

ماه دنیای من

حالــــَم خـوب اَست این روز هــــایم را دوست دارم ..!
ماه دنیای من

ماه دنیای من

حالــــَم خـوب اَست این روز هــــایم را دوست دارم ..!

6

امروز قسمت 22 سریال شهرزادو دیدم...

 دلم خیلی بد سوخت به خاطر قباد...بدترین زندگی رو داره...

آنچه در آینده خواهید دید رو که دیدم دیگه خیلی دپ شدم...نمیدونم شهرزاد سر خاک کی نشسته بود

اصن یه لحظه تصور این که قباد مرده باشه بدجور حالمو میگیره   

خدا کنه هر کسی مرده باشه الا قباد ...وگرنه از این دپرس تر و افسرده حال تر میشم...

دلم خیلی براش میسوزه...کلا شخصیت قبادو خیلی زیاااااااااااد دوس دارم

به قول خودش مترسک سر جالیزه اما بازم من خوشم میاد ازش...بدبخت تر از این توی زندگیم ندیده بودم 

بزرگ آقا واقعا بد کرد در حق جفتشون...هم شهرزاد هم قباد ...

اینجور آدما توی دنیای  واقعی هم زیادن..اما روی خوش زندگی رو هیچوقت نمیبینن

حالم به هم میخوره از بعضی از سیاستا که باعث میشه زندگی دو نفر به کل خراب بشه

اینا جای خدا هم دیگه دارن حکمرانی میکنن لعنتیا... 

فقط میتونم بگم کاش اونی که مرده قباد نباشه ...کااااااااااش 

5

شاید این پست ،آخرین پست سال 94 باشه..

شایدم نباشه

مهم اینه که سال 94 داره تموم میشه...با همه ی اتفاقای خوب و بدش...

بعضی وقتا خیلی ناراحت و عصبی میشم و کلی تصمیم میگیرم واسه خودم

دیروزم یکی از همین روزا بود...گریه،بغض،سردرد و بعدشم یه تصمیم....اما باز هم پشیمونی 

حس غریبی دارم به سال 95...اصن برام آشنا نیس..کلا دارم با سال جدید غریبی میکنم..

شاید قراره خیلی چیزا عوض بشه ...شاید قراره خیلی چیزای دیگه به ثبات برسه...

در هر صورت امیدوارم خدا سال بعد رو خیلی خوب واسم در نظر گرفته باشه...

سالی سرشار از خوشحالی و عاقبت بخیری...

دیروز کلا روز گندی بود واسم...اه اه اه..دلم نمیخواد سال جدید نمونه ی دیروزو حتی یه بارم که شده امتحان کنم 

دلم میخواد وقتامون خوش باشه...لحظه هامون پر از اتفاقای ناب باشه...

خواستنای واقعی...دلتنگیای با ارزش...و خیلی چیزای دیگه 


پ.ن:سیر نمی شوم ز تو ؛ نیست جز این گناه من ... !

4

اسفند خیلی بی سر و صدا اومد...

آروم تر از همیشه داره میره...این یعنی یه سال دیگه هم گذشت...

خیلی چیزا یاد گرفتم...تجربه های عمیقی به دست آوردم...

شادی و غم توی زندگیم جریان داشت.. خدا رو شکر 

امسال واقعا برام سال عجیبی بود...خیلی اتفاقا افتاد...

خیلی حسا رو درک کردم... اگه هیچ کدوم از این کارا رو نمیکردم شاید در آینده هیییییچ تجربه ای نداشتم که در اختیار بچم بذارم

به زودی نیمه ی دوم اسفند میاد و کم کم این سال با همه ی خاطره هاش به تاریخ میپیونده و این لحظه ها دیگه تکرار نمیشه...

نمیدونم خوشحال باشم  یا ناراحت  اما اینو میدونم که روزای خیلی خوبی توی راهن ...به امید خدا 

امیدوارم این روزای نهایی سال 94 به خوبی بگذرن...امیدوارم خدا توی سال جدید مثل همیشه همرام باشه...

منتظر سال زیبای 95 هستم ...سالی سرشار از خوشی و کامیابی ....


کاشکی می فهمیدیم رسیدن مهم نیست

موندن مهمه

مراقبت کردن مهمه 

تویی که به خواستت رسیدی!

مراقبش باش