ماه دنیای من

ماه دنیای من

حالــــَم خـوب اَست این روز هــــایم را دوست دارم ..!
ماه دنیای من

ماه دنیای من

حالــــَم خـوب اَست این روز هــــایم را دوست دارم ..!

119

دیشب یه خوابی دیدم که واقعاً هیچوقت فکرشم نمیکردم همچین چیزی ببینم 

اصن از یادآوریشم دهنم باز میمونه از تعجب و از خوشحالی درونم پر از شوق میشه و به وجد میام. 

کاش وقتی خواب یکیو میدیدیم اونم همون موقع خوابمونو میدید حتی اگر غریبه بود. بعد به فکر فرو میرفت و تلاش میکرد دنبالمون بگرده بعد پیدامون میکرد و با هم درمورد خوابمون حرف میزدیم... آخ چقد خوب میشدااااااا.. اون وقت خیلی چیزا حسرت نمیشد... خیلی چیزا باهامون دفن نمیشد... 

ای خدا یکم آپشنای خلقتتو بیشتر کن قدرتامونو بیشتر کن بتونیم به چیزا یا کسایی که میخوایم برسیم حتی در حد چند ساعت صحبت کردن و خوش و بش... ای روزگار

آخه اصن خواب دیشبم انقد به واقعیت نزدیک بود که من کامل میتونستم همه چیزو متوجه بشم و حس بی نظیری بود... آقااااااا من خواب دیشبمو میخواااااااااااام... اون آدم توو خوابمم میخوام 

هی من میگم مردای خارجی بهتر از ایرانیا هستن هی هیچکس باور نمیکنه. البته فقط بعضی مردایی که فیلادلفیا به دنیا اومدن منظورمه... ولی خارجی حساب میشن دیگه... خوابمم تایید میکنه اینو.... 

هی روزگار... 

شباتون پر از خوابای قشنگ... 


روشن تـــــرین تلألو مــن در سپیده‌ای


شوری مسیح گونه به صبحم دمیده‌ای


((علی فرزانه موحد))

118

این مدت همش داشتم فکر میکردم چقد خوب که خارج به دنیا نیومدم... یعنی یه کشوری مث امریکا و انگلیس و کلا  قاره ی اروپا و امریکا

چون اگر میرفتم بازیگر میشدم و یه نقش رمانتیک بهم میخورد حتماً عاشق آدم مقابلم میشدم و دلم میخواست توی دنیای واقعی هم باهاش باشم. بعد فقطم ازدواج نه دوستی و رابطه ی چند ماهه یا چند ساله... اون وقت هیچی دیگه کارم زار بود. 

از وقتی بردلی کوپر رو دیدم و باهاش آشنا شدم این فکرا به ذهنم خطور کرده. با خودم میگم مگه میشه نقش مقابل کوپر بود و حسی بهش پیدا نکرد؟! فکر میکنم این روزا هم حسی بین کوپر و گاگا به وجود اومده... ولی اگر واقعیت داشته باشه حیف کوپر... لیاقتش خیلی بیشتر از گاگا هس. 

خلاصه که ذهنم مشغول شده... 

توی اینستا وقتی عکساشونو میبینم میگم دختره ی خر شانس تا دو سال پیش گوشت میپوشید راه میرفت حالا واسه من دست کوپر رو میگیره... خدایی چرا خدا کلا چشمش روی اوناست ولی نسیمشم حتی به ما نمیخوره؟!... 

جای سوالهههههههه 

واقعا اگر روزی بمیرم میرم پیش خدا میگم از اولش بگو حکمت و قصدت از این کارا چی بوده... 

آدم دیگه خسته میشه... زندگی روتین ارزش ادامه دار بودنو نداره... 


من مانده‌ام این "گوشه‌ی" دنیا زتو محروم


دنیای تو "گرد" است ز من هیچ اثـر نیست


((کامران سمائی))

117

به تازگی ،رمان بهبود اثر جوآن سیلبر رو تموم کردم... 

از این که رمانام زود تموم میشن ناراحتم البته خب مقصر خودمم که یه پشت میشینم پای کتاب و تمومش میکنم و دیگه هیچی نمیمونه تا آخر ماه بخونم. البته کتاب چهار جلدی تاریخ کامل ایران رو که دهه ی هشتاد گرفتم و هیچوقت تمومش نکردم شروع کردم تا توی وقت بی رمانی بخونمش بلکه اطلاعاتم بیشتر بشه نسبت به مملکت و تاریخ و تمدنم... 

رمان بهبود رمان خوبیه... به آدمایی که اسمشون توی رمان آورده شده خوب پرداخته شده یعنی تا اونجایی که لازم هست از هر کسی که باهاش مواجه میشی شناخت کلی و کافی پیدا میکنی... 

دقیقاً به قول اون بزرگی که گفته وقتی کتاب میخونی با زندگیای مختلفی آشنا میشی و تجربه های جدیدی کسب میکنی، منم با خوندن رمان و دیدن فیلم دارم به خیلی چیزا پی میبرم که با خودم میگم کاش این وقت رمان و فیلم رو زودتر داشتم تا یکم مسائلو بهتر بفهمم و درک کنم... با دیدن هر فیلم دلم میگیره. با خوندن هر رمان میفهمم منم با این شرایطم تنها نیستم و شاید خیلیا توی دنیا اینجوری باشن با این تفاوت که توی ایران خیلی راحت قضاوت میشی و برچسب میگیری اما خارج از ایران اوضاع اینطوری نیس و هر کس سرش توی زندگی خودشه. نهایتن تهش اگر بخوان کمکی کنن سعی میکنن راهنمایی درستی بکنن نه مث حسودا و بخیلای ما راه غلط نشون بدن و از نابود شدن طرف کیف کنن. گرچه خب اونی هم که اهمیت میده به اینجور آدما بی تقصیر نیست و نباید اجازه بدیم کسی واسمون تعیین تکلیف کنه یا درمورد زندگیمون نظر بده... 

خلاصه که دارم وارد مرحله ی جدیدی توی زندگیم میشم. مرحله ای که خودم متوجه خیلی از تغییرا شدم. توی 27 سالگی باشی و متوجه خیلی چیزا بشی، به نظرم میتونه خودش موهبت بزرگی باشه.... 

بازم خدا رو شکر... 

شماها هم فیلم و کتاب بخونین ...خیلی خوبه 


شادی همچون آب

معجزه ای ساده و هر روزه است

اما درست مثل آب نادیده اش می گیریم


((نیکوس کازانتزاکیس))

 

116

از 8 آذر دارم فیلم خارجی دانلود میکنم.این سه ماه اینترنتی که گرفتیم حجمش خیلی زیاد بود و باعث شد من خیلی فیلمایی که تا حالا ندیده بودم ببینم و خیلی چیزا رو بهتر متوجه بشم.

فیلم سوخته یا burnt وقتی دانلودش کردم خیلی کیف کردم.تازه با بردلی کوپر آشنا شدم .توی فیلم حتی با نگاه عاشقانه هم آشنا شدم.متوجه شدم عشق و علاقه باید چطوری باشه.

بعد از اون فیلمای دیگه ای دیدم که بیشتر موضوع درام و عاشقانه داشتن و البته این مدت با هر فیلم و سکانس عاشقانه ای تا دلتدون بخواد گریه کردم بغض کردم اشک ریختم 

حالا اینا همش به کنار بردلی لعنتی هم به کنار.یه پیج اصلی توی اینستا نداره همش فن پیجه...مگه آدم چقد میتونه از دنیای مجازی دور بمونه ...خلاصه دلمونو برده حسابی...

اما تنها چیزی که خیلی خوب با تمام وجودم متوجه شدم اینه که عشق و علاقه حتما باید دو طرفه باشه...حتما باید خواهان همدیگه باشن.با تمام وجود عشق بورزن به همدیگه...خالصانه...عمیق و پاک....

الهی که نصیبمون بشه ...از اون نگاه بردلی وار 

الآنم داره فیلم دیگه ای دانلود میشه.

ولی خدایی خوشحالم بابت این که وقت دارم که فیلم دانلود میکنم و فیلم میبینم و رمان میخرم و تجربه های مختلفی کسب میکنم.

خدا رو شکر...


به نجوایی صدایم کن

بدان آغوش من باز است...

(سهراب سپهری )

115

امروز رفتم دوباره رمان خریدم. به اسم بهبود... 

هر وقت که تمومش کنم درموردش توضیح میدم.. 

امسال زمستون ناقلا زود اومد... خیلی زووووود. 

اصن نفهمیدیم چی شد یهو گفتن 1 دی شده... 

هی روزگار

امیدوارم واقعاً بقیه ی روزا عالی پیش برن. اتفاقای هیجان انگیز و بی نظیر و عااااالی رخ بدن و یه دل سیر خوشحالی کنم... 

حرف خاصی ندارم این روزا... 


آخـــرش روٖزی بــهــارِ خنٖده هامان می رســد


پس بیا با عشق، فصلِ بغضمان را رد کنیم


((قیصر امین پور))