ماه دنیای من

ماه دنیای من

حالــــَم خـوب اَست این روز هــــایم را دوست دارم ..!
ماه دنیای من

ماه دنیای من

حالــــَم خـوب اَست این روز هــــایم را دوست دارم ..!

75

از دیروز صبح تا همین لحظه پرم از گریه و بغض

حرفامو رک و پوست کنده نمیتونم به هیچکسی بگم. فکر کنم تهش غمباد میگیرم میمیرم .. 

خدا هیچ کارش بی حکمت نیست اما ممکنه کاراش بی نتیجه باشن؟ نمیدونم 

ممکنه یهو وسط راه تصمیمش عوض بشه؟...نمیدونم

من الآن گیر افتادم توو بدترین حالت ممکن زندگیم و مجبور شدم تصمیمای سخت و دردناک بگیرم. 

تصمیم به این که اگه بهش نرسیدم دیگه به کسی فکر نکنم چون واقعاً نمیتونم اصلا دلمو بدم یکی دیگه. وقتی دیگه دلی در کار نیس و قبلا دادم رفته. 

تصمیم گرفتم تا آخر عمرم دوسش داشته باشم مگر این که ببینم رفته با کس دیگه ای یا ازدواج کرده... 

الآنمو دارم به خاطر تهش خراب میکنم ولی انقدر غم آخرش زیاده که به الآنم سرایت کرده... هر چقدرم بخوام از الآنم باهاش لذت ببرم انقده فکرش غمناکه که نمیذاره ...

نمیدونم واقعاً شاید تهش خوب شد. شاید تهش سرانجام خیر و خوشی داشته باشه .. نمیدونم 

اوف که چقد بی اطلاعی بشر از زندگی آیندش کسل کننده و مسخرست. . آخ که چقد ما نسل انسان عقب مونده ایم و واقعاً توی این جهان هستی هیچی نیستیم . .اوف اوف اوف 

خسته شدم از این که نمیدونم تهش چی میشه. نمیدونم میمونه باهام یا میره.. .نمیدونم امیدوار باشم یا امیدمو از دست بدم .نمیدونم چیکار کنم .

فقط میدونم خستم 

خدا خودش به فریادم برسه .خودش به دلم نگاه کنه

هرکی میاد اینو میخونه لطفاً برام دعا کنه که هم حالم آروم بشه هم خدا گوشه چشمی بهم بندازه. . لطفاً 

74

هیچ عروسکی

پیر نمی شود

دخترها

مهربان ترین مادرانند…


((احسان پرسا))

73

بالاخره آذر عزیز اومد

ماه قشنگ و دوس داشتنی من رسییییید تا دلبریای پاییز بیشتر بشه

خدا رو شکر

دیروز تا حالا میخواستم پست بذارم و قالب عوض کنم اما فرصت نشد و امروز انجامش دادم. 

امروز توی راه وسط بلوار یه درخت پاییزی با یه باد شروع کرد به ریختن برگاش.. .و من تا حالا این صحنه رو از نزدیک ندیده بودم. از اول پاییز تا الآن هم واقعاً فرصت خیابون گردی و قدم زدن روی خش خش برگا رو نداشتم و البته تا یک هفته ی دیگه هم ندارم اما بازم در حال برگشتن به خونه پام به چنتا برگ پاییزی خورد و صداش حالمو خوش کرد

ولی توی خیابون خودمون برگای زردش تازه بودن ...لعنتیا

خلاصه اینجورییییی... لذت ببریم از پاییز و آذر

کم کنیم این همه گله و ناشکری رو... کم کنییییییم

++++++++++++++++++++++++++++

کسی‌ که‌ هرگز

شهامت نه‌ گفتن قاطعانه‌ را ندارد

نخواهد توانست‌

آری‌ گفتن مداوم‌ در زندگی را

تاب‌ آورد

ما می باید کامل‌ کنیم‌ یکدیگر را

نه‌ آن‌ که‌ همانند شویم‌

تو جبران‌ می‌کنی‌

کمبودهای‌ مرا

و آن‌جا که‌ تو تُند می‌روی‌

من‌ قدم‌ آهسته‌ می‌کنم‌


((مارگوت بیکل))