ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
نبودن و نداشتنش از این به بعد، نمیدونم چی به سرم میاره...
دلم میخواد خدا یه شیر فلکه ی صبوری توی زندگیم باز کنه که هیچوقتم تموم نشه... کم نیاد... قحطیش نشه...
میخوام فقط صبور بشم... یا برمیگرده یا برنمیگرده... اگه برگشت که به خودم میگم ناز شصتت اگه هم برنگشت حداقل صبور میشم و با تنهایی سر میکنم و عادت میکنم به این مدل زندگی... عاقبت یه طوری میشه...
بهش گفتم اگه منو بخوای برمیگردی...اگه دلت گیر باشه برمیگردی و همیشه میمونی...
با وجود همه ی این حرفا، نداشتن و نبودن کسی که از ته قلبت دوسش داری سخته...
سخته نباشه... سخته نبینیش... سخته بهش صبح بخیر نگی و در طول روز حالشو نپرسی... سخته ازش بی خبر باشی....
واقعا نمیدونم عاقبتم چی میشه... وصال یا فراق
اما دلم میخواد بگم خدایا خودت عشقشو دادی بهم خودتم همه چیزو درست کن... اگه تقدیر هم باشیم، قله ی قافم که بره باز میاد پیشم... اما اینا قبول کردنش فعلا سخته... پذیرفتنش واسه من یکم دشواره... میتونم تظاهر کنم به بیخیالی اما اگه خدا صبورم نکنه میدونم طاقتم تموم میشه...
کاش خدا صبورم کنه و همه چیز عالی و رو به راه بشه... امیدوارم
خدایا! خودت رحمی...
تنها چیزی که میدونم طاقتم رو به عنوان یک آدم عادی از بین میبره زندان تاریک و از نوع انفرادیشه. که البته الآن فکر میکنم طاقتم نسبت به اون کمی و فقط کمی بیشتر شده
چه بد...
عشق هیچ وقت ازبین نمیره
حتی اگر خفته باشه دوباره زبانه میکشهو یا به نفرت تبدیل میشه
دقیقاً
خوشحالم که باز نوشتی دختر!
عزیزم
وقتی آزار و اذیت به رابطه از محبتش بیشتر بشه دل کندن برات راحت تر میشه حتی اگه خیلی هم پای دوست داشتن وسط باشه !
این بودن ها نصفه و نیمه عمر آدمو تموم میکنه...
آره واقعاً
دوست عزیز امیدوارم گرفتاریات وغصه های زندگیت هیچوقت از پدرنیارنت ومشکلت زودتر حل شه.
ان شاءالله
ممنونم