ببین اون یکی وبلاگتون بهتر بود بهجای حریم من
مینوشتید تحریم من خخخخ
حالا ما باید چی کار کنیم که شما لب به سخن باز کنید
هی گفتم ننویسم توی امپاس نگهش دارم ها خخخخ
یه چیز جالب بهت بگم
یادم یه مدت ناخود اگاه این کلمه بابایی افتاده بود تو دهنم
میخواستم بخوابم میگفتم بابایی بیدار میشدم میگفتم بابایی
در عالم فکر بودم یکدفعه میگفتم بابایی
اصلا کلمه ای بود که از ناخوداگاه من پرتاب میشد به سمت خوداگاه
خیلی عجیب بود
اول گفتم حرف خوبه
یکی گفت ادما حرف مفت زیاد میزنن
راست میگه
من با نظریات فروید و روانشناسان خیلی مشکل دارم
فقط تنها ترسم اینه سر فروید دعوامون بشه
کاشکی یه جوری بود حداقل نظراتشونو با من در میان میزاشتن
بعد با هم در موردشان فکر میکردیم و به نتیجه ای که هم من قبول دارم هم اون میرسیدیم
یادم یه بار عروسی دوستم بود یک بنده خدایی که دعوام بود
نمیدونی چی کار کنه موهاشو
من اول دبیرستان بودم
نشستم موهاشو براش شنیون کردم
همه گفتن چقد قشنگ شده
با همون موها پاتختی شم رفت
فکر کنم اگر ارایشکر میشدم خیلی موفق بودم خخخخ
عاشق اینم به موها طرح بدم
رنگهای سایه رو با هم قاطی کنم یه چیزی از توش در بیاد خخ
ببین اون یکی وبلاگتون بهتر بود بهجای حریم من
مینوشتید تحریم من خخخخ
حالا ما باید چی کار کنیم که شما لب به سخن باز کنید
هی گفتم ننویسم توی امپاس نگهش دارم ها خخخخ
مگه شما وبلاگ قبلی منو دیده بودین؟
تو با تموم قلب من نیومده یکی شدی
به قصد کشتن اومدی تموم زندگی شدی
دیدی بعضی موقع ها دیر میشه برای گفتن یه دوست دارم ساده
من همیشه میگم که دیر نشه. دیر بشه هم دلم نمیسوزه چون گفتم...
سلام
اهنگ وبلاگتون نمیخواین عوض کنید
مثلاً این نامه رو لیلا فقط بخونه خخخخ بزارید
آخه این آهنگو دوسش دارم پاییزو دوس دارم خوانندشو دوس دارم. محض همین عوض نمیکنم
یعنی من متکلم وحده شدم
اخه چرا
به قول شاعر
یه چیزی بگو
یه چیز جالب بهت بگم
یادم یه مدت ناخود اگاه این کلمه بابایی افتاده بود تو دهنم
میخواستم بخوابم میگفتم بابایی بیدار میشدم میگفتم بابایی
در عالم فکر بودم یکدفعه میگفتم بابایی
اصلا کلمه ای بود که از ناخوداگاه من پرتاب میشد به سمت خوداگاه
خیلی عجیب بود
اول گفتم حرف خوبه
یکی گفت ادما حرف مفت زیاد میزنن
راست میگه
من با نظریات فروید و روانشناسان خیلی مشکل دارم
فقط تنها ترسم اینه سر فروید دعوامون بشه
کاشکی یه جوری بود حداقل نظراتشونو با من در میان میزاشتن
بعد با هم در موردشان فکر میکردیم و به نتیجه ای که هم من قبول دارم هم اون میرسیدیم
یادم یه بار عروسی دوستم بود یک بنده خدایی که دعوام بود
نمیدونی چی کار کنه موهاشو
من اول دبیرستان بودم
نشستم موهاشو براش شنیون کردم
همه گفتن چقد قشنگ شده
با همون موها پاتختی شم رفت
فکر کنم اگر ارایشکر میشدم خیلی موفق بودم خخخخ
عاشق اینم به موها طرح بدم
رنگهای سایه رو با هم قاطی کنم یه چیزی از توش در بیاد خخ
ایول
تو میچرخی به دور من
کنارت شعله ور میشم
تو تکراری نمیشی و من
بهت دلبسته تر میشم
سلام
با مزه شده وبلاگتون
سلام
مرسی