ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
دیروز یه سری حرفا زدیم
حرفایی که خیلی زیاد حدس میزدم بیان بشن و عاقبت همین اتفاق افتاد...
تصمیمایی گرفته شد هر چند سخت اما بنا رو بر این گذاشتم که هر چی پیش بیاد خیره و من هر چقدر بجنگم و مقاومت به خرج بدم، واقعاً با خواست و حکمت خدا نمیتونم مخالفت کنم. ترجیح دادم بذارمش به پای حکمت و سرانجام کار رو سپردم دست همون کسی که باید...
خلاصه که قبول کردن یه سری مسائل همیشه سخت هستن مگر این که قبلش انقدری خودتو نصیحت کرده باشی و دلداری داده باشی تا بتونی با شرایط کنار بیای... گرچه بازم دوره ی نقاهت داره و نمیتونم انکار کنم اما به هر حال میگذره... خدا بزرگه
همیشه این اندوه است
که از دیوار ها بالا می رود
از راهرو های باریک عبور می کند ...
به اتاق های تاریک می رسد
و در قلب های خسته می نشیند !
پس لبخند های تو
اینجا در قلب من
چکار می کند ...؟!
((سمیه طهماسب))
چرا نمیشه به پست های قبلی رفت
میشه
بازم امتحان کنین