ماه دنیای من

ماه دنیای من

حالــــَم خـوب اَست این روز هــــایم را دوست دارم ..!
ماه دنیای من

ماه دنیای من

حالــــَم خـوب اَست این روز هــــایم را دوست دارم ..!

99

دوهفته ی دیگه تابستون 98 هم تموم میشه و به تاریخ میپیونده... مهم اینه که ما چقد تونستیم توی این مدت مفید باشیم

راستش یه مدته فکرم مشغوله.... در مورد دوست و دوستی

شاید واسه خیلیا امر مقدسی باشه و حتی جونشونم توی این راه بذارن 

اما من حقیقتا این مدلی نیستم. دوستی و رفاقت برام حدی داره. اول این که از یه سنی متوجه شدم واقعاً دیگه تمایل به پیدا کردن دوست جدید ندارم و هر کسی هم واسه یه دوره ای اومد، توی همون دوره گذاشتمش و دوستی طولانی رو باهاش ادامه ندادم. از دوست و دوستی کردن زود خسته میشم. از دخترای جورواجوری که خودشونو دوست و رفیق میدونن اما از صدتا دشمن خونی بدترن،بیزار شدم. همشون از پشت خنجر میزنن، حسادت و دو رویی میکنن. منم نمیتونم قبول کنم. 

بعضی وقتا نمیدونم کارم درسته یا نه که به دوست چند ساله ی قدیمیم در مورد یه موضوعی که میدونم خیلی شیک نسبت بهش حسوده، دروغ گفتم 

بعضی وقتا هم میگم تقصیر خودش بود. خیلی فضولی و حسادت کرد و هی قصد داشت فلانی رو توی چشم من خراب کنه هی میگفت تموم کن باهاش. حالا هم بذار فکر کنه تموم شده. مقصر خودمم هستم که درددل کردم اما برام شد تجربه که هیچ دوستی دوست نیست. همه شعار میدن و هیچکسم موندگار نیس واسه آدم. البته تا حدی میشه گفت طرف از خودشم توقع بیجا داره که موندگار بشه چون به هر حال هرکس زندگی و مشکلات و مسائل خودشو داره. هیچ بنی بشری نمیتونه تمام وقت یا حتی نیمه وقت واسه دوستش باشه. منم خودم اینجوری نیستم ولی ادعای موندگاری هم ندارم. حتی به دوستامم گفتم وقتی ازدواج کردم دیگه قید منو بزنن چون خودمو میشناسم شوهر کنم آدم رفیق بازی و مدام ددر دودور نیستم کما اینکه الآنم نیستم. سالی یکی دوبار دوستی رو ببینم و برام کافیه. تنهایی حال خودم و دلم خیلی زودتر خوب میشه تا با دوست وقت بگذرونم. خلاصه که نمیدونم دروغ گفتن تا چه حدی درسته و تا حدی اشتباهه و اصن جلوی حسود دروغ بگیم بهتره یا راستشو بگیم و توی چشمش باشیم مدام. اما فقط میتونم بگم امان از آدم حسود و بخیل.... 

خدایی از بعضی از آدمای به ظاهر دوست حسود و بخیل واقعاً بدم اومده اما نمیدونم چطوری از زندگیم بذارمشون کنار. نمیدونم برم پیش مشاور یا خودم فکر کنم و راهی پیدا کنم چون اینا فردا هم که ازدواج کنم مشکل ساز میشن یا تنها راه اینه که بیخیال بشم و بی تفاوت بشم نسبت بهشون و خودم و عشق و زندگی وهمه چیزمو بسپرم دست خدا که مراقبت کنه ازمون... 

یه حسی بهم میگه پنهون کاریه ادامه داشته باشه و بهش بی تفاوتی و بی خیالی هم اضافه کنم و همه چیزو بسپرم به خود خدا. خودش عاقبت میدونه چطوری حسودا رو از اطرافم دور کنه... 

ای خدا خودت رحم کن به زندگیمون و مراقبت کن ازم... الهی آمین 

بر باد

باید داد

موهایی که عطر دست های تو

میانشان

نرقصد


((نرگس نوروزپور))

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.