ماه دنیای من

ماه دنیای من

حالــــَم خـوب اَست این روز هــــایم را دوست دارم ..!
ماه دنیای من

ماه دنیای من

حالــــَم خـوب اَست این روز هــــایم را دوست دارم ..!

111

شنبه ای که گذشت یه رمان خریده بودم و فکر میکردم دیگه حداکثر تا دو هفته طول بکشه تموم بشه... اما رمان خیلی خوبی بود و من هی دلم میخواست ببینم تهش چی میشه واسه همینم دیروز تموم شد... اسم رمان "من رو یادت هست؟ " هست اثر سوفی کینسلا... چاپ اول بود و رمان جدیدیه 

سبکش و موضوعشو دوس داشتم برام جدید بود و بعد از دوسال که تونستم رمان خوندن رو شروع کنم، از خریدش راضی هستم... 

این چند روز خیلی خوش گذشت با رمان خوندن...

حجم نتمونم زیاده و شروع کردم به دانلود فیلم و انیمیشن. حس میکنم واقعاً تازه داره زندگی شروع میشه... 

بیست و هفت سالگی رو دارم با خاطره ساختن و داشتن لحظه های خوش شروع میکنم که به امید خدا تا آخرش عالی پیش بره. 

خدا رو هزار مرتبه بابت همه چیز شکر... 

روزای خیلی عالی میرسن حتماً... 


برای تشخیص زنده یا مرده بودن یک انسان

به شرف او نگاه کنید

نه به نبض او !!


((چگوارا))


نظرات 3 + ارسال نظر
مسعود سه‌شنبه 3 دی 1398 ساعت 14:48 http://purelove67.blogsky.com

از کجا میشه این کتاب رو تهیه کرد

من از کتاب فروشی خریدم

مسعود سه‌شنبه 3 دی 1398 ساعت 14:40 http://purelove67.blogsky.com

بیست و هفت سالگی مرز نیست.. اغاز نیست.. محدوده نیست...پایان نیست.. بیست و هفت سالگی تنها یک سنه... یک سن با کلی مشخصات... با کلی حرفها... تنها باید چشمهاتو ببندی و گوش بدی به حرفهایی که بیست و هفت سالگی برات داره... بیست و هفت سالگی مشاوره میده ..نصیحت می کنه ...دعوا می کنه..شیطنت می کنه...ولی فقط بیست و هفت سالگی میدونه بیست و هفت سالگی یعنی چی...

درسته حق با شماست
فقط باید ببینم چه خبره

*/ آرش پنج‌شنبه 14 آذر 1398 ساعت 15:35

سلام. من قبلا هم این بلاگو دیده بودم اما اولین باره که دیدگاه می ذارم. (فارسی رو پاس بدارم. دیدگاه، نه نظر، نه کامنت)
من خیلی گرایش داشتم به این که رمان بخونم.
اما همیشه یه توجیه برای خودم داشتم و اون این که کتابی که سودمندتر از رمان باشه، خیلی زیاده. هر چند توجیه الکی ای هست، برای تنبلی کردن.
من بعد از 23 سالگی حس کردم داره سنم بالا می ره. دیگه اونقدر شور و هیجان سابق رو نداشتم. 27 سالگی که ماتم گرفته بودم که جوونیم رفت. اما حالا تو سن 31 سالگی حس می کنم هنوز جوونم و باور دارم که قبلا کاملا در اشتباه بودم. نه موهام ریخته، نه پوستم پیر شده، نه حتی یه دندونم خراب شده. نه چشمم ضعیف شده. چرا باید فکر کنم پیر شدم و چرا قبلا اینطور فکر می کردم. یه سری تار موی سفید تو این سن دارم اما اونم جنبه ی ارثی داره. همون حس و شور و حال سن کم، به شکلی بزرگانه این روزا برگشته بهم و فکر می کنم تازه روزهای خوب زندگیم تو راهن. به امید خدا
امیدوارم 27 سالگی هم برای شما سال خوبی از زندگیتون باشه.

به امید خدا که همینطوره
ممنون که پیام گذاشتین

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.