-
44
جمعه 18 اسفند 1396 15:37
اسفند از نیمه گذشت اتفاقای عجیبی رخ داد چیزایی گفتم و چیزایی شنیدم دیروز سوغاتی گیرم اومد دوتا بسته اسمارتیز m&m مرسییییییییییییی... دلم میخواد روزگار همونجوری که دلم میخواد پیش بره دلم میخواد خواست خدا با خواست قلبیم یکی باشه دلم میخواد خدا توی دفتر زندگیم نوشته باشه، هر چی خودش بخواد... هی روزگار هی زندگی ای خدا...
-
43
سهشنبه 8 اسفند 1396 23:43
ای به راهت لب هر پنجره یک جفت نگاه من چرا ، این قدر از آمدنت مایوسم..؟ #بهروز_یاسمی #################### حرفی ندارم فقط خواستم پستی بذارم و این که اسفند چقد عجله داره واسه تموم شدن....
-
42
یکشنبه 6 اسفند 1396 23:26
شب تولدشه باهم نیستیم... دلم گرفته خیلی دلتنگشم همه چیز عجیب اتفاق افتاد... در عجبم بدجووووور براش کادو تولد نخریدم... باهاش قرار ملاقات نذاشتم... با این که نیستش اما بابت همه ی این کارای نکرده استرس دارم... :( نمیخوام فکر کنه بی تفاوتم... بی توجهم... نمیخوام فکر کنه فراموشش کردم... گرچه خودش این کارو کرده... یعنی...
-
41
پنجشنبه 3 اسفند 1396 22:40
صبح تا حالا داره بارون میاد خدا رو شکر... صدای بارون روی پشت بوم خونه از قشنگ ترین صداهاییه که من عاشقشم... کلی آرامش میده... کلی امید به زندگی... کلی حس خووووب کلی نفس عمییییییق با خودم قرار گذاشته بودم امروز برم کافه ولی نمیدونم چرا بیخیالش شدم... اصن یهو تصمیم گرفتم فروردین برم و سال جدیدمو با کافه شروع کنم... با...
-
40
سهشنبه 1 اسفند 1396 07:30
اسفند مبارک... امیدوارم که خوشی توش زیاد باشه خوشحالی واسمون بی نهایت باشه ............. قالبو عروسی گذاشتم... از سال 91 دلم میخواست بذارم اما مانع بود و میگفت نههههههه نذار ولی دیگه دلو زدم به دریا و گذاشتم... فارغ از هر حرف و حدیثی خبری نیس البته... بی دلیل و صرفا به دلیل علاقه ی قلبی خودم اینو گذاشتم... و فکر...
-
39
یکشنبه 29 بهمن 1396 17:12
دست و دلم به درس خوندن نمیره ناراحتم، دلم گرفته، فکرم مشغوله... تا وقتی یکی هست توی زندگیت خیلی خوب و خوش به مسیر ادامه میدی... اما تا میره آدم یکم لنگ میزنه تا دوباره بشه مث روز اول... مخصوصاً وقتی خیلی زیاد دوسش داشته باشی و از ته دلت و با تمام وجودت عاشقش باشی، این لنگ زدن یکم طولانی میشه... ممکنه سه چهار ماه...
-
38
یکشنبه 22 بهمن 1396 22:13
فقط میتونم بگم دلم گرفته دل تنگم جلوی خودمو خیلی گرفتم اما عاقبت زدم زیر گریه احساساته دیگه نمیشه کاریش کرد... معجزه جون !رخ بده لطفا ..... دلتنگی و ناراحتی زده بالا نمیشه جلوشو گرفت... البته صبح تا شبو میشه یه کاریش کرد چون مشغول درسم اما واسه بعدش... متاسفانه کاری ازم برنمیاد خب.... هی روزگار خدایا! ببین منو......
-
37
یکشنبه 8 بهمن 1396 18:13
قسمت نظرات وبمو بستم تا با یه سری نظرات مسخره رو به رو نشم. وقتی مطلبو درست و دقیق نمیتونین، چطوری به خودتون اجازه میدین نظر بدین؟ بعدم من اینجا رو نزدم واسه تز دادن بقیه... اینجا رو ساختم که حرف دلمو بدون ترس بنویسم تخلیه ی روحی بشم... هم نمیفهمن من چی گفتم هم ادعا دارن هم اراجیفم ردیف میکنن واسه آدم چه مردمونی هستیم...
-
36
شنبه 7 بهمن 1396 12:49
هر چی میخوام سعی کنم مثبت و شاد باشم و فکرای خوب بکنم، نمیشه... نمیذارن... با کارا و حرفاشون نمیذارن... چطور دلش میاد انقد منو ناراحت میکنه؟ اگه من یکی توی زندگیم بود که بی نهایت دوسم داشت هیچوقت اذیتش نمیکنم و نمیذاشتم دلش بگیره... از خودم نمیرنجوندمش... ناراحتش نمیکردم... چقد این روزا مردم سنگ دل و بی رحم شدن... :(...
-
35
سهشنبه 3 بهمن 1396 21:51
بهمن شروع شده... دیگه داریم به اواخر سال نزدیک میشیم. ممکنه خیلی از کارامون مونده باشه یا عقب افتاده باشیم و یا حتی بیخالش شده باشیم.... چیزی نمونده که این هفته های پایانی به سرعت تموم بشن. به نظرم دست بجنبونیم و کارامونو زودتر راست و ریس کنیم ایشالا که خدا قدرت مضاعف بده بهمون و واسه ی زندگی خودمونم که شده کم...
-
34
یکشنبه 24 دی 1396 00:16
زندگی پستی و بلندی زیادی داره اما خوبه که هر چی شد بگیم خدایا شکرت... غم و شادی با هم هست... خدا هم گفته ان مع العسر یسرا... دو بارم گفته یعنی هم سختی هست و هم با تاکید، آسانی بعدش... لذت ببریم از همین ساعت 12:17 دقیقه ی شب... دیگه نمیاد... نمیمونه... چه خوب چه بد چه سخت و چه تلخ و چه شیرین گذشت... لحظه های بعدیمون...
-
33
پنجشنبه 21 دی 1396 23:59
دوستت دارم و این بهانه نیست، دلیل زندگی من است. ++++++ چقد بده واسه کسی اهمیت نداشتن دیده نشدن... درک نشدن و مورد توجه قرار نگرفتن چقد بده همه ی اینا رو هم از کسی ببینی که بی نهایت دوسش داری ... حس بد مزاحمت، حس بد اضافی بودن و هزار تا حس بد دیگه به آدم دست میده اما نمیتونی هم دل بکنی... نمیذاره بری... ولی نیستش......
-
32
شنبه 9 دی 1396 00:49
امروز از مسافرت چند روزه ی بندرعباس برگشتیم . خوب بود خدا رو شکر خستم دلم میخواد بخوابم ولی خوابم نمیاد شایدم میاد و من دارم مقاومت میکنم... خلاصه این که زندگی در جریانه... به هر شکلی... ما نباید جلوی روزگار و خواسته هاش کم بیاریم و نباید بذاریم هر چی اون میخواد بشه... قدرتش از خدا خیلی خیلی کمتره و مث کنکور واسه ما...
-
31
جمعه 1 دی 1396 02:29
شب یلدا هم تموم شد دی شروع شد فصل آخر سال 96 و برفای گاه و بیگاه اومد یه سری تصمیما گرفتم و مطرح کردم منتظر جوابم البته فردا.. اییییششش نمیدونم چی میشه اما بدجور خستم بدجووووووور اوووووففففففف اول دی 96 مبارک....
-
30... آذر جشن
چهارشنبه 1 آذر 1396 11:52
ماه آذر ماه پربرکت و بارونی ماه من شروع شد.... هوراااااااااااااا خدا رو, شکر امیدوارم این ماه اتفاقای عالی رخ بدن و خوشحالی و سلامتی تو زندگیمون دائمی بشن الهی آمین....
-
29
پنجشنبه 25 آبان 1396 11:06
دیشب تصمیم گرفتم که از فردا صبح یعنی از امروز زندگیمو از نو شروع کنم.... تکراریای بی خاصیتو بذارم کنار و روح و روانمو باهاشون خسته نکنم... داشتن شور و نشاط واسه ی ادامه ی زندگی خیلی مهمه و دلیلی نداره بخوام با کسی که هیچ اهمیتی به خودش و من نمیده، این شور و نشاط رو از خودم سلب کنم... زندگی مگه چقد طول میکشه؟ مگه چند...
-
28
یکشنبه 21 آبان 1396 23:10
امشب از خدا چی میخواین؟ الهی بشه هر چی که میخواین توی این مدت دلتون چی خواسته که نشده؟ الهی بشه هر چی که دل قشنگتون خواسته امشب تصمیم گرفتم واسه همه، آرزو کنم که براشون بشه هر چی که هست هر چی که ته دلشون به خاطرش لرزیده و خدا رو صدا زدن میخوام فقط بخوام واسه بقیه بشه... حتی اگه با برآورده شدن آرزوهای یه عده، خودم یه...
-
27
جمعه 12 آبان 1396 23:38
چه حسی داره وقتی نفر آخر زندگی کسی باشی که نفر اول زندگیته؟ چرا این اتفاقا باید بیوفته؟ چرا واقعا؟ هر گناهی هم مرتکب شده باشی، تجربه ی بی توجهی و بی اهمیتی بدترین تنبیه زندگیت میتونه باشه... بعضی وقتا دیگه نمیدونم چی بگم درمورد حس و حالم هیچ حرفی برای توضیح دادن ندارم... واسه توصیفش هیچ کلمه ای نیست... فقط میدونم که...
-
26
دوشنبه 1 آبان 1396 16:49
آبان اومد... بچه ی وسط خانواده ی پاییز همون قدر ساکت... همون قدر پخته... همون قدر توو دل برو.. همون قدر حامی و تکیه گاه... همون قدر امن.... آبان جان کاش میدیدی چقد بهت برچسبای خوب زدم... کاش میدیدی و یکم ذوق میکردی و اون دل گرفتت باز میشد واسه همیشه... آبان با کوله باری از خوشی و خوشبختی اومد تا بگه، دنیا همیشه در...
-
25
چهارشنبه 19 مهر 1396 23:42
نبودن و نداشتنش از این به بعد، نمیدونم چی به سرم میاره... دلم میخواد خدا یه شیر فلکه ی صبوری توی زندگیم باز کنه که هیچوقتم تموم نشه... کم نیاد... قحطیش نشه... میخوام فقط صبور بشم... یا برمیگرده یا برنمیگرده... اگه برگشت که به خودم میگم ناز شصتت اگه هم برنگشت حداقل صبور میشم و با تنهایی سر میکنم و عادت میکنم به این مدل...
-
24
سهشنبه 4 مهر 1396 23:17
و اما فصل مورد علاقه ی من ماه دوس داشتنی من یه عالمه خاطره دارم از پاییز و مهرش دوسشون دارم فصل خودمه ماه پر خاطره ی خودمه ماهیه که دو سال پیش اوایلش توی راه دانشگاه ،صبح زود قبل از شروع کلاس، از خدا خواستم که پاییز عاشق بشم و عاشقی واقعی رو تجربه کنم... چیزی رو ازش خواستم که حتی فکرشم نمیکردم بهم جواب بده و اواخر ماه...
-
23
چهارشنبه 25 مرداد 1396 20:56
امشب حالم خوب نیست بغض دارم... دلم گرفته... شایدم نگرفته... اما ای کاش خیلی از اتفاقا نمیوفتاد... ای کاش خدا کسی رو توی زندگیم نمیذاشت که حالا هم بخواد ببرتش... گیجم از دست خدا... خب قربونت برم چه کاریه آخه؟! توو تقدیر هم نیستیم، واسه چی ما رو با هم آشنا میکنی؟! بعدم مهرشو میندازی به دل و جونمون بعدشم کلی چیزا قراره...
-
22
چهارشنبه 11 مرداد 1396 16:22
11 مرداده... توی خونه هوا خنکه بیرون هوا گرمه دل من هواش ابریه کم کم بارونی میشه زندگی داره کااااملا بیخیال پیش میره خدا از اون بیخیال تر شایدم حواسش هست... راستش دیگه واقعا نمیدونم چی به چیه خستم، کلافم، بی قرارم و بی طاقتم و به قول شاعر بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست .... دلتنگم، گیجم، نمیدونم این دلتنگی کار درستیه...
-
21
چهارشنبه 7 تیر 1396 01:49
قالبمو عوض کردم ،نشستم از اول پستامو خوندم همش ناراحت و کسل بودم بابت رابطه ای که داشتم همش از خدا میخواستم زندگی تموم بشه ، خسته بودم و دل شکسته از این همه بی توجهی و بی اهمیتی... خسته بودم از یه طرفه رفتن رابطه ای که عجیب شروع شد و در طولش مدام داغون و خسته بودم، به بدترین شکل هم تموم شد.... اما مشکلی نیس حکمتی...
-
20
پنجشنبه 18 خرداد 1396 16:39
18 خرداد 96 روز, خوبی نیست کسی که دوسش داشتم ترجیح داد جدا بشه و با هم در ارتباط نباشیم دلایلی آورد قطعا واسه خودش منطقی... مدام با خودم میگم شاید حکمتیه که بره و عالی بشه اوضاعش و برگرده و بعد میگم اگه منو میخواست نمیرفت یا هزارتا دلیل نمیاورد یا تلاش میکرد که به هم برسیم... خلاصه این که حس خوبی ندارم به زندگی...
-
19
دوشنبه 28 فروردین 1396 16:29
28 فروردینه هفته ی دیگه قراره اتفاقی بیوفته که امیدوارم حکمتش عالی باشه که ان شاءالله همینطوره صحبتی ندارم چون فعلا یکم دمغم... تا خودمو جمع کنم یه ماهی طول میکشه... شایدم کمتر یا بیشتر اما میدونم هر اتفاقی که تا الان افتاده و هر حسی که دارم هشدار و اطلاع هس واسه نجات خودم. امیدوارم درست باشه کارم... منطقی و عقلی...
-
18
شنبه 7 اسفند 1395 22:32
وووووی خیلی وقت بود نیومده بودم اینجا ببخشید وب عزیزم که تو رو، مونس همیشگی واسه حرفا و درد دلامو فراموش کرده بودم وقتایی که حالم خوبه تو رو یادمه اما وقتی داغونم همه چیزو فراموش میکنم راستش دلتنگ اینجا بودم دلم میخواست زودتر بیام اما دلم نمیخواست دپ بودنمو اینجا خالی کنم. ولی بازم فهمیدم هیچ جا، اینجا نمیشه کاش همه...
-
17
دوشنبه 15 آذر 1395 09:37
15 آذر 1395 4 روز از ورود من به 24 سالگی میگذره.... حس میکنم زندگی واقعا داره کند پیش میره خستگی و بی حوصله شدن دیگه داره ازم میباره دو شب پیش داشتم به این فکر میکردم که بیشتر از 40 سال دلم نمیخواد زندگی کنم و فقط 16 سال دیگه به آخر سن دلخواه من واسه زندگی مونده کاش این چندین سال زود بگذره و زندگی هم تموم بشه دیگه...
-
16
یکشنبه 2 آبان 1395 17:02
دومین ماه از پاییز اومدم که بنویسم...اونم دومین روزش واقعا خوبه که وبلاگ هست...توی اینستا نمیشه حرف زد اصن...هزار نفر میان چشم میزنن و میرن...حسودا خیلی دلتنگ نوشتن از ته دل بودم...هی حسش نبود خدا رو شکر که فصل من اومدش وگرنه کلافه میشدم... اگه خدا بخواد داره زندگی خیلی زود میگذره..خدا گذاشتتش روو دور تند خخخخ خوبه...
-
15
یکشنبه 21 شهریور 1395 02:08
دو ماه درگیر اون دو واحد درس افتاده هستم...گیر کردم واقعا.... توی این دو ماه هم روزای خوب داشتم هم روزای سخت اما مورد دوم بیشتر بود...کلا اتفاقایی افتاد که یکم دل و دماغ ازم گرفت نتونستم تابستون امسالو به خوبی حس کنم، درک کنم و لمسش کنم... بد شد اینجوری.... واسه تک تک روزاش برنامه داشتم اما همش به حرص خوردن و مجله و...